4 نکته درباره ازدواج و طلاق

4 نکته درباره ازدواج و طلاق

1. پیش‌بینی‌کننده‌های اصلی طلاق

در این مقاله ذکر شده است که برخی از مهم‌ترین دلایل طلاق در روابط شامل کمبود تعهد، خیانت و سوءاستفاده خانگی است. این عوامل به شکل مستقیم بر پایه‌های اعتماد و رضایت در روابط تأثیر می‌گذارند.

کمبود تعهد: عدم تعهد در یک رابطه، به ویژه در ازدواج، باعث تضعیف اعتماد و عدم پیش‌بینی‌پذیری در رابطه می‌شود. وقتی یکی از طرفین احساس کند که دیگری به اندازه کافی درگیر رابطه نیست یا در موارد سختی همراهی نمی‌کند، ممکن است به جدایی یا طلاق فکر کند.

خیانت: خیانت یکی از بزرگ‌ترین عوامل طلاق است. مطالعات نشان داده‌اند که خیانت به صورت جسمی یا عاطفی، تخریب‌کننده‌ترین عامل در روابط است. خیانت به شکستن اعتماد و همچنین ایجاد احساسات عمیق گناه، خشم و شک در طرف مقابل منجر می‌شود.

سوءاستفاده خانگی: سوءاستفاده فیزیکی، عاطفی یا روانی در یک رابطه باعث آسیب‌های جدی می‌شود. به مرور زمان، این نوع رفتارها باعث از بین رفتن اعتماد و ارتباط سالم می‌شود و در نهایت به طلاق می‌انجامد.

2. الگوهای انتخاب شریک

مطالعات مختلف نشان داده‌اند که افراد تمایل دارند شریک‌هایی را انتخاب کنند که از نظر ظاهری یا ویژگی‌های شخصیتی مشابه با شریک‌های قبلی یا یکی از والدینشان باشند.

الگوهای ناخودآگاه: این تمایل به انتخاب شریک‌های مشابه، به نوعی به الگوهای ناخودآگاه در ذهن فرد بازمی‌گردد. این الگوها معمولاً تحت تأثیر تجارب گذشته فرد و محیط تربیتی‌اش قرار می‌گیرند. به عبارت دیگر، فرد به طور ناخودآگاه به جستجوی شریک‌هایی می‌رود که به آنچه از قبل با آن آشنا بوده شبیه هستند، خواه این ویژگی‌ها مثبت یا منفی باشند.

تأثیر بر پایداری رابطه: اگر فرد در روابط قبلی خود تجربیات منفی یا آسیب‌زا داشته باشد، احتمال اینکه این الگوهای اشتباه را در انتخاب شریک‌های جدید خود تکرار کند، بالا می‌رود. این می‌تواند بر پایداری و کیفیت رابطه تأثیر منفی بگذارد.

3. موفقیت در ازدواج‌های مجدد

این نکته به این موضوع می‌پردازد که زوج‌هایی که پس از طلاق دوباره با یکدیگر ازدواج می‌کنند، در بسیاری از موارد روابط موفق‌تری دارند. این ادعا ممکن است در ابتدا کمی تعجب‌آور باشد، اما تحقیقات نشان می‌دهد که افراد پس از گذراندن یک تجربه تلخ از طلاق، به طور جدی‌تر و با دقت بیشتری به روابط جدید وارد می‌شوند.

تجربه گذشته به عنوان درس: فردی که تجربه طلاق داشته، با آگاهی بیشتری وارد رابطه جدید می‌شود. او دیگر اشتباهات قبلی خود را تکرار نمی‌کند و می‌داند که برای داشتن یک رابطه سالم به چه نیازهایی باید توجه داشته باشد. در این رابطه، فرد می‌تواند خود را بهتر بشناسد و توانایی حل مشکلات و چالش‌های رابطه را بیشتر داشته باشد.

تعهد و ارتباط بهتر: پس از طلاق، افراد به رابطه جدید خود با تعهد بیشتری وارد می‌شوند. آن‌ها تلاش می‌کنند تا از اشتباهات گذشته درس بگیرند و در روابط بعدی خود بیشتر سرمایه‌گذاری کنند.

4. تغییر در نرخ طلاق

طبق این مقاله، با کاهش تعداد ازدواج‌ها، نرخ طلاق نیز کاهش یافته است. در سال‌های اخیر، میزان ازدواج در بسیاری از کشورها کاهش یافته، و این تغییر به طور غیرمستقیم بر نرخ طلاق‌ها نیز تأثیر گذاشته است. اما در این خصوص هنوز سوالات زیادی وجود دارد که نیاز به بررسی دقیق‌تری دارند.

کمتر ازدواج، طلاق کمتر؟ کاهش میزان ازدواج‌ها ممکن است به این معنا باشد که افرادی که ازدواج می‌کنند، بیشتر به دنبال روابط پایدارتر و با دقت بیشتری وارد آن می‌شوند. این کاهش در ازدواج‌ها ممکن است به دلیل تغییرات فرهنگی و اقتصادی باشد، که افراد را به تأخیر انداختن ازدواج یا حتی کنار گذاشتن آن سوق می‌دهد.

نیاز به بررسی بیشتر: تغییر در نرخ طلاق به‌ویژه در جوامعی که هنوز ازدواج‌های زودهنگام و روابط سنتی دارند، ممکن است نشان‌دهنده تغییرات اجتماعی و فرهنگی باشد. برای درک بهتر این روند، نیاز به تحقیقات بیشتر و تحلیل دقیق‌تری داریم.


آموزش خودشناسی برای زوجین

همه‌ ما در میانه‌ یک بحث با شریک زندگی‌مان قرار گرفته‌ ایم، و از خود پرسیده‌ایم چرا همان مسائل تکراری همچنان مطرح می‌شوند؟ یا چرا گفت‌ وگوهای ساده به سوءتفاهم تبدیل می‌شوند. شاید متوجه شده‌اید که حالت دفاعی به خود گرفته‌اید، دیگران را مقصر می‌دانید یا به کلی از صحبت‌های سخت اجتناب می‌کنید.

با گذشت زمان، درگیری‌های حل‌نشده روی هم جمع می‌شوند، همدلی کمرنگ می‌شود و فاصله بین شما و شریک زندگی‌تان بیشتر می‌شود. ممکن است از خود بپرسید: “چرا دیگر خوشحال نیستم؟ چه چیزی را از دست داده‌ام؟”

پاسخ اغلب در خودتان نهفته است، نه در شریک زندگی‌تان. وقتی درک درستی از احساسات، نیازها و رفتارهای خود نداشته باشید، تقریباً غیرممکن می‌شود که بتوانید آن‌ها را به‌درستی به شریک زندگی‌تان منتقل کنید یا با او همدلی کنید. این کمبود خودآگاهی مانعی نامرئی است که شما را از برقراری ارتباط و دستیابی به رضایتی که در ازدواجتان به دنبال آن هستید، بازمی‌دارد.

در اینجا سه راهکار برای تقویت خودآگاهی ارائه شده است که می‌تواند پایه‌ای برای تحول در رابطه‌تان باشد و اینکه چرا باید به طور فعال به پرورش آن بپردازید.

  1. رشد شخصی و تعادل در رابطه خودآگاهی به توانایی دیدن خود به‌طور واضح اشاره دارد و شامل هر دو دیدگاه درونی و بیرونی است. خودآگاهی درونی به معنای شناخت احساسات، باورها، ارزش‌ها و اهداف خود است، در حالی که خودآگاهی بیرونی به درک این موضوع می‌پردازد که دیگران ما و رفتارهای ما را چگونه می‌بینند.

خودآگاهی همچنین شامل خودشناسی می‌شود، یعنی شناخت نقاط قوت و ضعف خود، و هویت شخصی که بازتاب چگونگی دید ما نسبت به خود در نقش‌های مختلف است. این عناصر در کنار هم یک درک جامع از آنچه هستیم و نحوه تعامل ما با دنیا را شکل می‌دهند.

خودآگاهی از طریق شناسایی الگوهای منفی در روابط، رشد شخصی را تقویت می‌کند. آسان است که به چرخه‌های غیرمفید بیفتیم، اما با بازنگری در الگوهای رفتاری خود ، می‌توانیم این رفتارها را شناسایی کرده و برای بهبود آنها تلاش کنیم.

وقتی نتوانیم نقاط ضعف و کاستی‌های خود را در یک رابطه درک کنیم، اغلب اولین واکنش ما این است که تقصیرها را به گردن شریک زندگی‌مان بیندازیم. در مقابل، خودآگاهی ما را وادار می‌کند به درون خود نگاه کنیم و بپرسیم: “من چه سهمی در این مشکل دارم؟” و “آیا چیزی هست که بتوانم بهبود دهم؟” این تأمل درونی به شکستن چرخه‌ی سرزنش کمک می‌کند و درب رشد شخصی را می‌گشاید.

افرادی که خودآگاه هستند، بیشتر احتمال دارد این الگوها را بشکنند و روابط سالم‌تر و متعادل‌تری ایجاد کنند. این همچنین باعث ایجاد تفاهم متقابل می‌شود، زیرا با شناخت بیشتر نیازهای خود و شریک زندگی‌تان، به ایجاد رابطه‌ای متعادل و رضایت‌بخش برای هر دو طرف کمک می‌کنید.

  1. خودآگاهی ارتباطات اصیل را تقویت می‌کند خودآگاهی نقش مهمی در بهبود ارتباطات دارد، زیرا به افراد کمک می‌کند خودشان را به‌طور واضح بیان کنند و از سوءتفاهم‌ها جلوگیری کنند. با داشتن درک عمیقی از خود، بهتر می‌توانید انتظارات واقع‌بینانه‌ای را در روابط خود تعیین کنید.

برای مثال، اگر بدانید که احساس فشار کاری شما را تحریک‌پذیر می‌کند، می‌توانید این موضوع را به شریک زندگی‌تان منتقل کنید و بگویید: “وقتی کار زیاد می‌شود، استرس می‌گیرم و زود عصبانی می‌شوم، بنابراین اگر به نظر می‌رسد که از تو فاصله گرفته‌ام، موضوع مربوط به ما نیست. فقط کمی فضا نیاز دارم تا آرام شوم.” این نوع خودآگاهی به برقراری ارتباط باز کمک می‌کند و شریک زندگی‌تان می‌تواند احساسات شما را بهتر درک کرده و با همدلی پاسخ دهد.

مطالعه‌ای که در مجله روان‌شناسی اجتماعی تجربی منتشر شد، نشان داد که خودآگاهی شفافیت را تقویت می‌کند، که این امر برای ایجاد اعتماد بسیار مهم است. با بیان صادقانه احساسات خود، فضایی امن برای شریک زندگی‌تان ایجاد می‌کنید تا او نیز بتواند همین کار را انجام دهد.

وقتی هر دو طرف تلاش کنند، اعتماد رشد می‌کند، زیرا هر فرد خود را به خوبی می‌شناسد، دوست دارد و به خود اعتماد دارد. این باعث می‌شود که فضایی برای قدردانی متقابل واقعی ایجاد شود، بدون اینکه تلاش کنید یکدیگر را بر اساس انتظارات از پیش تعیین شده تغییر دهید.

  1. خودآگاهی همدلی را تقویت می‌کند
    خودآگاهی با کمک به شناخت احساسات خود، باعث تقویت همدلی می‌شود و این در نهایت درک احساسات شریک زندگی‌تان را آسان‌تر می‌کند.

یک مطالعه در سال ۲۰۱۷ نشان داد که توسعه خودآگاهی، همراه با گوش دادن فعال – تمرین تمرکز کامل، درک، پاسخ‌گویی و به خاطر سپردن صحبت‌های دیگران – می‌تواند به افزایش همدلی کمک کند. این افزایش همدلی می‌تواند توانایی شما برای ارتباط بهتر با دیگران و ارائه مراقبت‌های دلسوزانه را بهبود بخشد.

وقتی خودمان را بپذیریم، نسبت به پذیرش دیگران بازتر می‌شویم. هرچه بیشتر احساسات و تجربیات خودمان را درک کنیم، نسبت به احساسات و تجربیات شریک زندگی‌مان نیز حساس‌تر خواهیم شد و می‌توانیم محرک‌ها، سوگیری‌ها و محدودیت‌های او را بهتر تشخیص دهیم.

زخم‌های خودتان می‌توانند به منبعی برای بهبود شریک زندگی‌تان تبدیل شوند و درگیری‌ها را به فرصت‌هایی برای همدلی، رشد و بهبود متقابل تبدیل کنند.

خودآگاهی به شما کمک می‌کند مسائل را شخصی نگیرید، به جای خود در جایگاه شریک زندگی‌تان قرار بگیرید، دیدگاه او را بپذیرید و به دنبال نقاط مشترک باشید. در نهایت، این روند رابطه شما را تقویت می‌کند.

با این حال، باید به خاطر داشته باشید که خودآگاهی تنها اولین گام به سوی تغییر است. این به تنهایی منجر به تغییر نمی‌شود، بلکه نیاز به کنترل نفس، افکار و باورها و تلاش فعال برای بهبود خود و روابطتان دارد. خودآگاهی ممکن است نقشه راه را به شما نشان دهد، اما سفر به عهده شماست.

رزرو نوبت مشاوره : واتساپ 09123626609 / 09121213495


مشاوره زوجین در گوهردشت

عشق و نیاز به محبت دیدن و محبت داشتن یکی از پنج نیاز اصلی در تئوری انتخاب گلاسر است . این نکته در عین حال در نظریه مثلث عشق استنبرگ به دقت شرح داده شده و دسته بندی جالبی دارد.

در نظریه مثلث عشق ، استنبرگ عشق را متشکل از سه مولفه اصلی می داند.

صمیمیت : شامل احساس نزدیکی ، پیوند و دلبستگی با فرد دیگر است.

شور و شوق جنسی : شامل احساسات و خواسته هایی است که منجر به جاذبه فیزیکی ، عاشقانه و برقراری رابطه جنسی می شود.

تعهد / وفاداری : شامل احساساتی است که باعث میشود فرد کنار کسی باقی بماند و با هم به سمت اهداف مشترک حرکت کنند.

یافتن تعادل بین وجود هر سه عنصر در ایجاد عشق امری ضروری است ؛ در نبود هر یک از سه مولفه عشق به طور کامل نمود پیدا نمیکند.

سه مولفه عشق به صورت سیستمی در تعامل هستند. وجود یک جزء از عشق یا ترکیبی از دو یا چند جزء، هفت نوع تجربه عاشقانه ایجاد می کند. این نوع عشق ممکن است در طول یک رابطه نیز متفاوت باشد. به عنوان مثال، یک رابطه می تواند به عنوان عشقی پرشور شروع شود و به عشق رمانتیک تبدیل شود. و در نهایت به عشقی پایدار برسد.

دوستی

اجزاء: پسندیدن

این نوع عشق زمانی ایجاد می‌شود که مؤلفه صمیمیت یا دوست داشتن وجود داشته باشد. اما احساس اشتیاق یا تعهد به معنای عاشقانه آن وجود نداشته باشد. عشق دوستی می تواند ریشه دیگر اشکال عشق باشد.

شیفتگی؛ نظریه مثلث عشق استرنبرگ

اجزاء: اشتیاق

شیفتگی با احساس شهوت و اشتیاق جسمانی، بدون علاقه و تعهد مشخص می شود. زیرا زمان کافی برای ایجاد حس عمیق صمیمیت، عشق رمانتیک یا عشق کامل وجود نداشته است. این ها در نهایت ممکن است پس از مرحله شیفتگی ایجاد شوند. شیفتگی اولیه اغلب بسیار قدرتمند است.

عشق خالی

اجزاء: تعهد

عشق پوچ با تعهد بدون شور یا صمیمیت مشخص می شود. گاهی اوقات، یک عشق قوی به عشق پوچ تبدیل می شود. برعکس این نیز ممکن است رخ دهد. به عنوان مثال، یک ازدواج سنتی یا از قبل تعیین شده ممکن است خالی از هیچ عشقی شروع شود. اما در طول زمان به شکل دیگری از عشق شکوفا شود.

عشق رمانتیک

مولفه ها: صمیمیت و اشتیاق

عشق رمانتیک از طریق صمیمیت و اشتیاق جسمی، افراد را از نظر عاطفی به هم پیوند می دهد. شرکای این نوع روابط گفتگوهای عمیقی دارند که به آن ها کمک می کند تا جزئیات صمیمی رابطه یک یکدیگر را بدانند. آن ها از اشتیاق و محبت جنسی لذت می برند. این زوج ها ممکن است در نقطه ای باشند که در تعهد بلندمدت یا برنامه های آینده زندگی شان هنوز بلاتکلیف هستند.

عشق همراه؛ نظریه مثلث عشق استرنبرگ

مولفه ها: دوست داشتن و صمیمیت

عشق همراه نوعی عشق صمیمی، اما غیر پرشور است. این شامل مؤلفه صمیمیت یا دوست داشتن و مؤلفه تعهد در این مثلث است. چنین عشقی از دوستی قوی تر است، زیرا در آن یک تعهد طولانی مدت وجود دارد. اما میل جنسی در حداقل خود قرار داشته یا اصلا وجود ندارد.

این نوع عشق را اغلب در ازدواج هایی مشاهده خواهید کرد که در آن هیچ شور و شوقی وجود نداشته و از بین رفته است. اما این زوج همچنان محبت عمیق یا پیوند قوی با هم دارند. چنین عشقی ممکن است به عنوان عشق بین دوستان بسیار نزدیک و اعضای خانواده نیز در نظر گرفته شود

عشق فریبنده

اجزاء: تعهد و اشتیاق

در این نوع عشق در حالی که تعهد و اشتیاق وجود دارد اما صمیمیت یا علاقه ایی بین افراد احساس نمی‌شود.  عشق فریبنده با معاشقه طوفانی مشخص می‌کند که در آن شور و شوق بدون تاثیر تثبیت کننده صمیمیت، انگیزه تعهد را ایجاد می کند. اغلب، مشاهده این موضوع باعث می‌شود که دیگران در مورد این که چگونه این زوج می‌توانند کنار هم باشند، گیج و سردرگم هستند. متاسفانه، چنین ازدواج هایی اغلب به نتیجه نمی رسند. هنگامی زوجی به چنین پیوندی تن می‌دهد، در واقع، بسیاری از آن ها موفقیت را به شانس تبدیل می کنند تا راهی برای ایجاد صمیمیت و انگیزه به وجود آورند.

عشق کامل

مولفه ها: صمیمیت، اشتیاق و تعهد

عشق کامل از هر سه جزء تشکیل شده و شکل کلی عشق است. نشان دهنده یک رابطه ایده آل است. زوج هایی که این نوع عشق را تجربه می کنند، حتی چندین سال پس از پیوند خود هنوز از رابطه جنسی شان لذت برده و آن را عالی توصیف می‌کنند. این زوج ها نمی توانند شریک عاطفی خود را با هیچ کس دیگری تصور کنند. از سویی بدون شریک زندگی خود نمی توانند شاد باشند. آن ها موفق می شوند بر تفاوت ها غلبه کنند و با عوامل استرس زا روبرو شوند زیرا عاشقانه همدیگر را دوست دارند.

عشق یک فعل است، نظریه مثلث عشق استرنبرگ

به گفته دکتر استرنبرگ، حفظ عشق کامل ممکن سخت تر از دستیابی به آن باشد، زیرا اجزای عشق باید به مرحله عمل در آیند. بدون رفتار و بیان، اشتیاق از بین می رود و عشق ممکن است به نوع همنشینی بازگردد.

دکتر استرنبرگ می‌گوید اهمیت هر یک از اجزای عشق ممکن است از فردی به فرد دیگر و از زوجی به زوج دیگر متفاوت باشد. هر سه مولفه برای یک رابطه عاشقانه ایده آل مورد نیاز هستند. اما مقدار هر جزء مورد نیاز از یک رابطه به رابطه دیگر یا حتی در طول زمان در یک رابطه متفاوت است.

دانستن نحوه تعامل اجزاء ممکن به برجسته کردن بخش هایی از رابطه که نیاز به بهبود دارد، کمک کند. برای مثال، تشخیص این که شور و اشتیاق از رابطه شما خارج شده و از بین رفته است. می تواند به شما کمک کند به دنبال راه هایی برای احیای مجدد آن و جرقه ایی برای شروع باشید.


جستجو

آخرین مطالب منتشر شده