Category Archives: مشاوره و آموزش

آموزش خودشناسی برای زوجین

همه‌ ما در میانه‌ یک بحث با شریک زندگی‌مان قرار گرفته‌ ایم، و از خود پرسیده‌ایم چرا همان مسائل تکراری همچنان مطرح می‌شوند؟ یا چرا گفت‌ وگوهای ساده به سوءتفاهم تبدیل می‌شوند. شاید متوجه شده‌اید که حالت دفاعی به خود گرفته‌اید، دیگران را مقصر می‌دانید یا به کلی از صحبت‌های سخت اجتناب می‌کنید.

با گذشت زمان، درگیری‌های حل‌نشده روی هم جمع می‌شوند، همدلی کمرنگ می‌شود و فاصله بین شما و شریک زندگی‌تان بیشتر می‌شود. ممکن است از خود بپرسید: “چرا دیگر خوشحال نیستم؟ چه چیزی را از دست داده‌ام؟”

پاسخ اغلب در خودتان نهفته است، نه در شریک زندگی‌تان. وقتی درک درستی از احساسات، نیازها و رفتارهای خود نداشته باشید، تقریباً غیرممکن می‌شود که بتوانید آن‌ها را به‌درستی به شریک زندگی‌تان منتقل کنید یا با او همدلی کنید. این کمبود خودآگاهی مانعی نامرئی است که شما را از برقراری ارتباط و دستیابی به رضایتی که در ازدواجتان به دنبال آن هستید، بازمی‌دارد.

در اینجا سه راهکار برای تقویت خودآگاهی ارائه شده است که می‌تواند پایه‌ای برای تحول در رابطه‌تان باشد و اینکه چرا باید به طور فعال به پرورش آن بپردازید.

  1. رشد شخصی و تعادل در رابطه خودآگاهی به توانایی دیدن خود به‌طور واضح اشاره دارد و شامل هر دو دیدگاه درونی و بیرونی است. خودآگاهی درونی به معنای شناخت احساسات، باورها، ارزش‌ها و اهداف خود است، در حالی که خودآگاهی بیرونی به درک این موضوع می‌پردازد که دیگران ما و رفتارهای ما را چگونه می‌بینند.

خودآگاهی همچنین شامل خودشناسی می‌شود، یعنی شناخت نقاط قوت و ضعف خود، و هویت شخصی که بازتاب چگونگی دید ما نسبت به خود در نقش‌های مختلف است. این عناصر در کنار هم یک درک جامع از آنچه هستیم و نحوه تعامل ما با دنیا را شکل می‌دهند.

خودآگاهی از طریق شناسایی الگوهای منفی در روابط، رشد شخصی را تقویت می‌کند. آسان است که به چرخه‌های غیرمفید بیفتیم، اما با بازنگری در الگوهای رفتاری خود ، می‌توانیم این رفتارها را شناسایی کرده و برای بهبود آنها تلاش کنیم.

وقتی نتوانیم نقاط ضعف و کاستی‌های خود را در یک رابطه درک کنیم، اغلب اولین واکنش ما این است که تقصیرها را به گردن شریک زندگی‌مان بیندازیم. در مقابل، خودآگاهی ما را وادار می‌کند به درون خود نگاه کنیم و بپرسیم: “من چه سهمی در این مشکل دارم؟” و “آیا چیزی هست که بتوانم بهبود دهم؟” این تأمل درونی به شکستن چرخه‌ی سرزنش کمک می‌کند و درب رشد شخصی را می‌گشاید.

افرادی که خودآگاه هستند، بیشتر احتمال دارد این الگوها را بشکنند و روابط سالم‌تر و متعادل‌تری ایجاد کنند. این همچنین باعث ایجاد تفاهم متقابل می‌شود، زیرا با شناخت بیشتر نیازهای خود و شریک زندگی‌تان، به ایجاد رابطه‌ای متعادل و رضایت‌بخش برای هر دو طرف کمک می‌کنید.

  1. خودآگاهی ارتباطات اصیل را تقویت می‌کند خودآگاهی نقش مهمی در بهبود ارتباطات دارد، زیرا به افراد کمک می‌کند خودشان را به‌طور واضح بیان کنند و از سوءتفاهم‌ها جلوگیری کنند. با داشتن درک عمیقی از خود، بهتر می‌توانید انتظارات واقع‌بینانه‌ای را در روابط خود تعیین کنید.

برای مثال، اگر بدانید که احساس فشار کاری شما را تحریک‌پذیر می‌کند، می‌توانید این موضوع را به شریک زندگی‌تان منتقل کنید و بگویید: “وقتی کار زیاد می‌شود، استرس می‌گیرم و زود عصبانی می‌شوم، بنابراین اگر به نظر می‌رسد که از تو فاصله گرفته‌ام، موضوع مربوط به ما نیست. فقط کمی فضا نیاز دارم تا آرام شوم.” این نوع خودآگاهی به برقراری ارتباط باز کمک می‌کند و شریک زندگی‌تان می‌تواند احساسات شما را بهتر درک کرده و با همدلی پاسخ دهد.

مطالعه‌ای که در مجله روان‌شناسی اجتماعی تجربی منتشر شد، نشان داد که خودآگاهی شفافیت را تقویت می‌کند، که این امر برای ایجاد اعتماد بسیار مهم است. با بیان صادقانه احساسات خود، فضایی امن برای شریک زندگی‌تان ایجاد می‌کنید تا او نیز بتواند همین کار را انجام دهد.

وقتی هر دو طرف تلاش کنند، اعتماد رشد می‌کند، زیرا هر فرد خود را به خوبی می‌شناسد، دوست دارد و به خود اعتماد دارد. این باعث می‌شود که فضایی برای قدردانی متقابل واقعی ایجاد شود، بدون اینکه تلاش کنید یکدیگر را بر اساس انتظارات از پیش تعیین شده تغییر دهید.

  1. خودآگاهی همدلی را تقویت می‌کند
    خودآگاهی با کمک به شناخت احساسات خود، باعث تقویت همدلی می‌شود و این در نهایت درک احساسات شریک زندگی‌تان را آسان‌تر می‌کند.

یک مطالعه در سال ۲۰۱۷ نشان داد که توسعه خودآگاهی، همراه با گوش دادن فعال – تمرین تمرکز کامل، درک، پاسخ‌گویی و به خاطر سپردن صحبت‌های دیگران – می‌تواند به افزایش همدلی کمک کند. این افزایش همدلی می‌تواند توانایی شما برای ارتباط بهتر با دیگران و ارائه مراقبت‌های دلسوزانه را بهبود بخشد.

وقتی خودمان را بپذیریم، نسبت به پذیرش دیگران بازتر می‌شویم. هرچه بیشتر احساسات و تجربیات خودمان را درک کنیم، نسبت به احساسات و تجربیات شریک زندگی‌مان نیز حساس‌تر خواهیم شد و می‌توانیم محرک‌ها، سوگیری‌ها و محدودیت‌های او را بهتر تشخیص دهیم.

زخم‌های خودتان می‌توانند به منبعی برای بهبود شریک زندگی‌تان تبدیل شوند و درگیری‌ها را به فرصت‌هایی برای همدلی، رشد و بهبود متقابل تبدیل کنند.

خودآگاهی به شما کمک می‌کند مسائل را شخصی نگیرید، به جای خود در جایگاه شریک زندگی‌تان قرار بگیرید، دیدگاه او را بپذیرید و به دنبال نقاط مشترک باشید. در نهایت، این روند رابطه شما را تقویت می‌کند.

با این حال، باید به خاطر داشته باشید که خودآگاهی تنها اولین گام به سوی تغییر است. این به تنهایی منجر به تغییر نمی‌شود، بلکه نیاز به کنترل نفس، افکار و باورها و تلاش فعال برای بهبود خود و روابطتان دارد. خودآگاهی ممکن است نقشه راه را به شما نشان دهد، اما سفر به عهده شماست.

رزرو نوبت مشاوره : واتساپ 09123626609 / 09121213495


مشاوره پیش از ازدواج در کرج گوهردشت

مشاوره پیش از ازدواج برای مسائل روانی نیز بسیار مفید است و می‌تواند به زوج‌ها کمک کند تا بهترین تصمیم را برای آینده‌ی خود بگیرند. در واقع، بسیاری از زوج‌ها قبل از ازدواج با مشکلات روانی مختلفی مانند اضطراب، افسردگی، استرس، افراط گرایی، عدم اعتماد به نفس و موارد مشابه مواجه هستند.

در این موارد، مشاوره پیش از ازدواج می‌تواند به زوج‌ها کمک کند تا با مشکلات خود بهتر آشنا شوند و راه‌حل‌هایی برای آن‌ها پیدا کنند. این مشاوره می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا مهارت‌های ارتباطی، حل مسئله، مدیریت خشم و استرس را بهبود بخشند و به دنبال رابطه‌ای سالم و پایدار باشند.

علاوه بر این، اگر یکی از زوج‌ها با مشکلات روانی مواجه باشد، مشاوره پیش از ازدواج می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا با این مشکلات بهتر آشنا شوند و راه‌حل‌هایی برای آن‌ها پیدا کنند ، که می‌تواند به رابطه بین آن‌ها کمک کند.

بنابراین، مشاوره پیش از ازدواج برای مسائل روانی نیز بسیار مفید است و به زوج‌ها کمک می‌کند تا بهترین تصمیم را برای آینده‌ خود بگیرند.

مشاوره پیش از ازدواج برای زوج‌هایی که قبلا ازدواج کرده‌اند نیز می‌تواند مفید و لازم باشد. در واقع، این زوج‌ها ممکن است به دلایل مختلف به دنبال ازدواج دوم، سوم و غیره باشند، از جمله مواردی مانند ازدواج مجدد پس از طلاق، مرگ شریک زندگی قبلی، یا خود انتخاب به دلیل عدم موفقیت در رابطه‌های قبلی.

مشاوره پیش از ازدواج برای این زوج‌ها می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا از تجربیات قبلی خود در رابطه با ازدواج استفاده کنند و مسائلی را که در روابط قبلی با آن‌ها مواجه شده‌اند، شناسایی کنند و راه‌حل‌هایی برای آن‌ها پیدا کنند. علاوه بر این، ممکن است این زوج‌ها نیاز داشته باشند تا نگرش‌ها و انتظارات خود را در مورد رابطه و ازدواج مجدد، با توجه به تجربیات قبلی، بازنگری کنند.

بنابراین، مشاوره پیش از ازدواج برای زوج‌هایی که قبلا ازدواج کرده‌اند نیز می‌تواند مفید و لازم باشد و به آن‌ها کمک کند تا بهترین تصمیم را برای آینده‌ی خود بگیرند.

مشاوره پیش از ازدواج برای همه زوج‌ها لازم است و می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا بهترین تصمیم‌ها را برای آینده خود بگیرند. این مشاوره نه تنها برای زوج‌هایی که با مشکلات خاصی مواجه هستند، بلکه برای هر زوجی که به دنبال ازدواج هستند، مفید است.

اگرچه برخی زوج‌ها ممکن است فکر کنند که آن‌ها نیازی به مشاوره ندارند زیرا رابطه‌ی آن‌ها خوب است، اما مشاوره پیش از ازدواج همچنان می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا مسائلی را که ممکن است در آینده پیش آید، پیش بینی کنند و راه‌حل‌هایی برای آن‌ها پیدا کنند.

علاوه بر این، برخی زوج‌ها ممکن است در ابتدای رابطه‌ی خود به هیجان افتاده باشند و تصمیمات نادرستی بگیرند. مشاوره پیش از ازدواج به آن‌ها کمک می‌کند تا از این هیجانات بیش از حد کنترل شوند و بهترین تصمیم را برای آینده‌ی خود بگیرند.

مشاوره پیش از ازدواج یک فرصت است که برای آگاهی بیشتر از خود و شریک زندگیتان و همچنین شناخت بهتر نقاط قوت و ضعف رابطه‌تان فراهم می‌کند. در این مشاوره، مشاور با شما و شریک زندگیتان به بررسی مسائلی مانند ارزش‌ها، انتظارات، نگرش‌ها، اهداف و مسائل مهم دیگری که برای زندگی مشترکتان مهم است، می‌پردازد.

در طول مشاوره پیش از ازدواج، می‌توانید به صورت باز و صادقانه درباره مسائلی که ممکن است در آینده برای شما و شریک زندگیتان مشکلات ایجاد کنند، صحبت کنید و به دنبال راه‌حل‌هایی برای این مسائل باشید. همچنین، مشاوره پیش از ازدواج می‌تواند به شما کمک کند تا بهتر درک کنید که آیا شما و شریک زندگیتان برای هم ساخته شده‌اید یا خیر و آیا مشکلاتی وجود دارد که باید قبل از ازدواج حل شوند.

با گرفتن مشاوره پیش از ازدواج، شما و شریک زندگیتان می‌توانید بهترین تصمیم را برای آینده‌ی خودتان بگیرید و با بهترین شکل ممکن به زندگی مشترک خودتان شروع کنید.


انتخاب اسم کودک

نام گذاری برای فرزند یکی از زیباترین لحظات تکرار نشدنی برای والدین است . کودکی که ثمره عشق و تعلق آن زوج خواهد بود و هر روز و هر لحظه با تکرار نام او خاطراتی را برای کودک و خود رقم می زنند.

بی شک هر والدی علاقه دارد نامی وزین و مناسب برای فرزندش انتخاب کند اما حال و هوای انتخاب اسم کودک برای برخی زوجین تبدیل به یک موضوع چالش برانگیز شده و گاها آنچه مشاهده می شود چیزی نیست جز عمیق شدن به شکل افراطی در بحث انتخاب اسم .

به شکل پیچیده ای به سنت ها و تمایلات امروزی بودن ، انرژی اسم و … می پردازند به طوری که گویی تمام آنچه که کودک به آن نیاز دارد ؛چگونه صدا کردن اوست ….

کودکی که در انتظار به دنیا آمدنش هستیم ، احتیاجات متنوعی دارد که گاهی والدین با چسبیدن به فرع از اصل ماجرا جا میمانند …

کودک برای رشد جسمانی ، اجتماعی و شخصیتی نیازمند یک وضعیت اقتصادی معقول است . آیا به عنوان والد به کیفیت وضعیت اقتصادی خود توجه کرده اید ؟ چقدر توانایی پیش بینی مخارج کودک عزیزتان را دارید؟ چقدر توانایی براورده ساختن نیاز های مادی او را خواهید داشت؟

کودک برای سالم زیستن و داشتن یک زندگی پربار نیاز به والدینی دارد که والدگری را خوب بلد باشند . آیا شما و همسر گرامی بر سر اینکه چگونه به اصطلاح عامیانه « بچه داری کنید» تفاهم دارید ؟ آیا میدانید به نیازهای فوری و یا نیازهای مهم کودک چه زمانی و چگونه پاسخ دهید؟ آیا به روانشناسی رشد ، شناخت کافی دارید ؟ مراحل رشد کودک چیست ؟ نیاز کودک در هر مرحله کدام است ؟ دوست دارید چه آینده ای را برایش رقم بزنید ؟ سبک والدگری خود را قبل از فرزندآوری شناخته اید ؟ امیدوارم جواب شما خیر نباشد!

آیا به عنوان یک فرد رشد یافته که نقش والد بر عهده دارد خودتان ، آسیب های کودکی و شخصیتی خود را شناخته اید ، آیا درصدد رفع آنها بوده اید ؟ آیا نسبت به آسیب های احتمالی خود و آثاری که میتواند روی روان کودک دلبندتان داشته باشد آگاهید؟

وظیفه خطیر پدر و مادری کردن ، صرفا انتخاب اسم نخواهد بود ، خودشناسی ، ایجاد فرزندپروری سالم ، تامین کودک و سرمایه گذاری مالی و فرهنگی و تربیتی از جمله وظایف اصلی والدین است.

عاطفه موسوی _ مددکار اجتماعی ، گروه درمانگر و مربی مهارت های زندگی


مشاوره زوجین در گوهردشت

عشق و نیاز به محبت دیدن و محبت داشتن یکی از پنج نیاز اصلی در تئوری انتخاب گلاسر است . این نکته در عین حال در نظریه مثلث عشق استنبرگ به دقت شرح داده شده و دسته بندی جالبی دارد.

در نظریه مثلث عشق ، استنبرگ عشق را متشکل از سه مولفه اصلی می داند.

صمیمیت : شامل احساس نزدیکی ، پیوند و دلبستگی با فرد دیگر است.

شور و شوق جنسی : شامل احساسات و خواسته هایی است که منجر به جاذبه فیزیکی ، عاشقانه و برقراری رابطه جنسی می شود.

تعهد / وفاداری : شامل احساساتی است که باعث میشود فرد کنار کسی باقی بماند و با هم به سمت اهداف مشترک حرکت کنند.

یافتن تعادل بین وجود هر سه عنصر در ایجاد عشق امری ضروری است ؛ در نبود هر یک از سه مولفه عشق به طور کامل نمود پیدا نمیکند.

سه مولفه عشق به صورت سیستمی در تعامل هستند. وجود یک جزء از عشق یا ترکیبی از دو یا چند جزء، هفت نوع تجربه عاشقانه ایجاد می کند. این نوع عشق ممکن است در طول یک رابطه نیز متفاوت باشد. به عنوان مثال، یک رابطه می تواند به عنوان عشقی پرشور شروع شود و به عشق رمانتیک تبدیل شود. و در نهایت به عشقی پایدار برسد.

دوستی

اجزاء: پسندیدن

این نوع عشق زمانی ایجاد می‌شود که مؤلفه صمیمیت یا دوست داشتن وجود داشته باشد. اما احساس اشتیاق یا تعهد به معنای عاشقانه آن وجود نداشته باشد. عشق دوستی می تواند ریشه دیگر اشکال عشق باشد.

شیفتگی؛ نظریه مثلث عشق استرنبرگ

اجزاء: اشتیاق

شیفتگی با احساس شهوت و اشتیاق جسمانی، بدون علاقه و تعهد مشخص می شود. زیرا زمان کافی برای ایجاد حس عمیق صمیمیت، عشق رمانتیک یا عشق کامل وجود نداشته است. این ها در نهایت ممکن است پس از مرحله شیفتگی ایجاد شوند. شیفتگی اولیه اغلب بسیار قدرتمند است.

عشق خالی

اجزاء: تعهد

عشق پوچ با تعهد بدون شور یا صمیمیت مشخص می شود. گاهی اوقات، یک عشق قوی به عشق پوچ تبدیل می شود. برعکس این نیز ممکن است رخ دهد. به عنوان مثال، یک ازدواج سنتی یا از قبل تعیین شده ممکن است خالی از هیچ عشقی شروع شود. اما در طول زمان به شکل دیگری از عشق شکوفا شود.

عشق رمانتیک

مولفه ها: صمیمیت و اشتیاق

عشق رمانتیک از طریق صمیمیت و اشتیاق جسمی، افراد را از نظر عاطفی به هم پیوند می دهد. شرکای این نوع روابط گفتگوهای عمیقی دارند که به آن ها کمک می کند تا جزئیات صمیمی رابطه یک یکدیگر را بدانند. آن ها از اشتیاق و محبت جنسی لذت می برند. این زوج ها ممکن است در نقطه ای باشند که در تعهد بلندمدت یا برنامه های آینده زندگی شان هنوز بلاتکلیف هستند.

عشق همراه؛ نظریه مثلث عشق استرنبرگ

مولفه ها: دوست داشتن و صمیمیت

عشق همراه نوعی عشق صمیمی، اما غیر پرشور است. این شامل مؤلفه صمیمیت یا دوست داشتن و مؤلفه تعهد در این مثلث است. چنین عشقی از دوستی قوی تر است، زیرا در آن یک تعهد طولانی مدت وجود دارد. اما میل جنسی در حداقل خود قرار داشته یا اصلا وجود ندارد.

این نوع عشق را اغلب در ازدواج هایی مشاهده خواهید کرد که در آن هیچ شور و شوقی وجود نداشته و از بین رفته است. اما این زوج همچنان محبت عمیق یا پیوند قوی با هم دارند. چنین عشقی ممکن است به عنوان عشق بین دوستان بسیار نزدیک و اعضای خانواده نیز در نظر گرفته شود

عشق فریبنده

اجزاء: تعهد و اشتیاق

در این نوع عشق در حالی که تعهد و اشتیاق وجود دارد اما صمیمیت یا علاقه ایی بین افراد احساس نمی‌شود.  عشق فریبنده با معاشقه طوفانی مشخص می‌کند که در آن شور و شوق بدون تاثیر تثبیت کننده صمیمیت، انگیزه تعهد را ایجاد می کند. اغلب، مشاهده این موضوع باعث می‌شود که دیگران در مورد این که چگونه این زوج می‌توانند کنار هم باشند، گیج و سردرگم هستند. متاسفانه، چنین ازدواج هایی اغلب به نتیجه نمی رسند. هنگامی زوجی به چنین پیوندی تن می‌دهد، در واقع، بسیاری از آن ها موفقیت را به شانس تبدیل می کنند تا راهی برای ایجاد صمیمیت و انگیزه به وجود آورند.

عشق کامل

مولفه ها: صمیمیت، اشتیاق و تعهد

عشق کامل از هر سه جزء تشکیل شده و شکل کلی عشق است. نشان دهنده یک رابطه ایده آل است. زوج هایی که این نوع عشق را تجربه می کنند، حتی چندین سال پس از پیوند خود هنوز از رابطه جنسی شان لذت برده و آن را عالی توصیف می‌کنند. این زوج ها نمی توانند شریک عاطفی خود را با هیچ کس دیگری تصور کنند. از سویی بدون شریک زندگی خود نمی توانند شاد باشند. آن ها موفق می شوند بر تفاوت ها غلبه کنند و با عوامل استرس زا روبرو شوند زیرا عاشقانه همدیگر را دوست دارند.

عشق یک فعل است، نظریه مثلث عشق استرنبرگ

به گفته دکتر استرنبرگ، حفظ عشق کامل ممکن سخت تر از دستیابی به آن باشد، زیرا اجزای عشق باید به مرحله عمل در آیند. بدون رفتار و بیان، اشتیاق از بین می رود و عشق ممکن است به نوع همنشینی بازگردد.

دکتر استرنبرگ می‌گوید اهمیت هر یک از اجزای عشق ممکن است از فردی به فرد دیگر و از زوجی به زوج دیگر متفاوت باشد. هر سه مولفه برای یک رابطه عاشقانه ایده آل مورد نیاز هستند. اما مقدار هر جزء مورد نیاز از یک رابطه به رابطه دیگر یا حتی در طول زمان در یک رابطه متفاوت است.

دانستن نحوه تعامل اجزاء ممکن به برجسته کردن بخش هایی از رابطه که نیاز به بهبود دارد، کمک کند. برای مثال، تشخیص این که شور و اشتیاق از رابطه شما خارج شده و از بین رفته است. می تواند به شما کمک کند به دنبال راه هایی برای احیای مجدد آن و جرقه ایی برای شروع باشید.


آموزش اختلالات شخصیت در کرج

اختلال شخصیت الگوی بادوام تجربه درونی و رفتار است که به طور چشمگیری از انتظارات فرهنگ فرد منحرف می شود، فراگیر و انعطاف ناپذیر است، در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع می شود، با گذشت زمان پایدار است، و به ناراحتی یا اختلال منجر می شود.

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 انواع اختلالات شخصیت

✔️اختلال شخصیت پارانوئید:الگوی بی اعتمادی و سوءظن است به طوری که انگیزه های دیگران به صورت بدخواهانه تعبیر می شوند. 

 

✔️اختلال شخصیت اسکیزوئید: الگوی جدایی از روابط اجتماعی و دامنه محدود ابراز هیجانی

است.

 

✔️اختلال شخصیت اسکیزوتایپی: الگوی ناراحتی حاد در روابط نزدیک، تحریف های شناختی یا؛ادراکی، و عجیب و غریب بودن رفتار است. 

 

✔️اختلال شخصیت ضد اجتماعی الگوی بی توجهی به حقوق دیگران و زیر پا گذاشتن آنهاست. 

 

✔️اختلال شخصیت مرزی: الگوی بی ثباتی در روابط میان فردی، خودانگاره، و عواطف، و تکانشگری محسوس است. 

 

✔️اختلال شخصیت نمایشی: الگوی تهییج پذیری مفرط و توجه خواهی است. 

 

✔️اختلال شخصیت خودشیفته: الگوی خود بزرگ بینی، نیاز به تحسین، و فقدان همدلی است. 

 

✔️اختلال شخصیت دوری جو: الگوی بازداری اجتماعی، احساس بی کفایتی، و حساسیت زیاد به ارزیابی منفی است. 

 

✔️اختلال شخصیت وابسته: الگوی سلطه پذیری و رفتار متکی بودن در ارتباط با نیاز مفرط به

مراقبت شدن است. 

 

✔️اختلال شخصیت وسواسی – جبری: الگوی دلمشغولی به نظم، کمال گرایی، و کنترل است.

 

✔️تغییر شخصیت ناشی از بیماری جسمانی دیگر: الگوی اختلال شخصیت مداوم است که قضاوت شده ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مستقیم بیماری جسمانی است ( مثل ضایعه قطعه پیشانی).

 

✔️اختلال شخصیت مشخص دیگر و اختلال شخصیت نامشخص: طبقه ای است که برای دوموقعیت تأمین شده: 

 

(1) الگوی شخصیت فرد ملاک های کلی را برای اختلال شخصیت برآورده می کند، و صفات چند اختلال شخصیت مختلف وجود دارند، اما ملاک ها برای هرگونه اختلال شخصیت مشخص برآورده نشده اند؛ یا (2) الگوی شخصیت فرد ملاک های کلی اختلال شخصیت را برآورده می کند، ولی به گونه ای در نظر گرفته می شود که اختلال شخصیتی دارد که در طبقه بندی 5-DSM منظور نشده است ( مثل اختلال شخصیت منفعل – پرخاشگر).

 

💠اختلالات شخصیت براساس شباهت های توصیفی به سه گروه دسته بندی شده اند:

 

☑️گروه الف اختلالات شخصیت پارانوئید، اسکیزوئید، و اسکیزوتایپی را شامل می شود. افراد مبتلا به این اختلالات اغلب عجیب و غریب یا نامتعارف به نظر می رسند. 

 

☑️گروه ب، اختلالات شخصیت ضد اجتماعی، مرزی، نمایشی، و خودشیفته را شامل می شود. افراد مبتلا به این اختلالات اغلب نمایشی، هیجانی، یا نامنظم به نظر می رسند. 

 

☑️گروه ج، اختلالات شخصیت دوری جو، وابسته، و وسواسی – جبری را شامل می شود. افراد مبتلا به این اختلالات اغلب مضطرب یا بیمناک به نظر می رسند. باید اشاره شود که این نظام گروه بندی، گرچه در برخی پژوهش ها و موقعیت های آموزشی مفید است، اما محدودیت های جدی دارد و همواره تأیید نشده است.

از این گذشته، افراد اغلب اختلالات شخصیت گروه های مختلف را باهم نشان می دهند. برآوردهای شیوع برای گروه های مختلف از ۵ / ۷ درصد برای اختلالات در گروه الف، ۱/۵ درصد برای اختلالات در گروه ب، ۶ / ۰ درصد برای اختلالات در گروه ج، و ۹ / ۱ درصد برای هر گونه اختلال شخصیت حکایت دارند، که بیانگر وقوع همزمان اختلالات گروه های مختلف است.

 
 

در کلینیک شهروند با حرفه ای ترین ابزار ها در سطح بین المللی ضمن مشاوره میتوانید در بعد سلامت شخصیت نیز خود راارزیابی کنید .

رزرو وقت : 02634210187


سندروم ایمپاستر یا خودویرانگر

حتی بعد از نوشتن یازده کتاب و بردن ده‌ها مدال افتخار و جایزه‌های ادبی، “مایا آنجلو“ همیشه با خودش میگفت که اصلا موفق نیست.

“آلبرت انیشتن“ همیشه در مورد خودش میگفت که یک کلاهبردار غیر ارادیه یعنی کسی که آن قدرها هم که به خودش و حرفاش اهمیت دادن، مهم و قابل اعتنا نبوده و خودش و کارهاش لیاقت این همه توجه رو نداشته و این کشفیاتش براساس شانس بوده.یا “جان اشتاین بک“ تو کتاب خاطراتش نوشته: ” من نویسنده نیستم. در حال فریب دادن خودم و مردم هستم.” این آدم‌ها و خیلی دیگه از آدم‌‌های موفق دچار “سندروم ایمپاستر“ شده‌اند. سندروم ایمپاستر ویژه آدم‌های موفق است.

سندروم ایمپاستر چیست؟

آدم‌هایی که موفق هستند ولی هیچگونه احساس موفقیت نمی‌کنند و یا در شرایطی به بعضی از اونها این حس دست میده که اگرچه موفق هستند ولی موفقیت‌شان از راه کلاه‌برداری و تقلب و یا یک شانس عالی به وجود اومده و بر اساس عملکرد و استعداد و تلاش خودشون نبوده و دائما این ترس رو دارند که نکنه پرده‌ها کنار بره و دستشون رو بشه و همه بفهمن که اونا واقعا آدم‌های توانمندی نیستند.

در بعضی از موارد مثلا کسی که در دانشگاه نمره A+ گرفته بهش این حس دست میده که من اصلا لیاقت این نمره رو نداشتم و شانسی این نمره رو گرفتم و یا حتی وقتی تو یه دانشگاه خیلی خوب قبول بشن با خودشون میگن این به خاطر مشکل سیستم بوده که توانمندی اونا رو اشتباه ارزیابی کرده وگرنه اونا لایق پذیرفته شدن تو اون دانشگاه نبودند.

یا یه مدیر شرکتی با اینکه شرکتی رو راه انداخته که برای صدها نفر اشتغال‌زایی کرده اما مدام به خودش میگه چرا این همه از من به عنوان یه کارآفرین تمجید می‌کنن من که هیج کاری نکردم و اصلا موفق نبودم و اینا همه‌اش شانسی و یه اتفاق بوده.

آنـان بر این باور بودند‌ که‌ دیگران‌ را فـریفته‌اند زیـرا‌ معتقد‌ بودند که کلیه موفقیت‌های آنها‌ مبتنی‌ بر شانس بوده است نه ناشی از لیـاقت و شـایستگی خودشان،در صورتی که واقعیت‌ عـکس‌ بـاور آنان بـود.

تخمین زده می‌شود که حدود ۴۰ درصد‌ جـمعیت افـراد دارای این سندرم هستند‌. این سندروم یه بیماری و یا مرض نیست و لزوما هم به استرس و اضطراب و عزت‌نفس مربوط نمیشه پس این حس کلاهبردار بودن از کجا میاد؟

آدم‌هایی که خیلی موفق و توانمند هستند معمولا مایل هستند که دیگران هم همینطوری ارزیابی کنند که این میتونه این باعث تشدید این حس بشه که اونا لایق ستایش و یا شانس های بیشتری نسبت به بقیه نیستند. و یا کودکانی که مدام از بچگی شنیدند که خیلی باهوش هستند و وقتی بزرگ میشن با اینکه خیلی موفق هستند اما تا به سوالی برخورد می کنند که جوابش رو نمیدونند مضطرب میشن و این سندروم میاد سراغشون.

اشخاصی که‌ احساس‌ ایمپاستر دارند، هرگز ایمپاستر نیستند‌،بلکه‌ فـقط‌ فـکر می‌کنند که‌ این‌ طور هستند.

اشخاصی که از سندرم ایـمپاستر رنـج مـی‌برند، افرادی واقعا باهوش، متفکر و توانمند هستند‌. اونا فقط اینو باور ندارن. ایـمپاسترها‌ با‌ ترس از شناسایی شدن به عنوان یک فرد جعلی، متقلب و بی‌کفایت، جلو رشد بزرگترین آرزوهـا و اشـتیاق‌های خـودشون رو گرفته و قابلیت‌های بالقوه‌شون را رو نمی‌کنند.

حالا بهترین راه برای از بین بردن این سندروم چیه؟

بهترین راه ساده‌ترین راه هم هست این است که در مورد این حستون صحبت کنید.

خیلی از ادمهایی که از این سندروم رنج می‌برند میترسند که اگر در مورد عملکردشون از بقیه بپرسند ترس‌هاشون به واقعیت بپیونده و یا حتی اگر فیدبک مثبت بگیرند اون فکر کلاهبردار و متقلب بودن میاد سراغشون اما از طرف دیگه وقتی ببینید دوستتون و یا استادتون هم همین حس رو تجربه کرده باعث میشه شما راحت تر احساساتتون رو بیان کنید.

به محض اینکه این سندروم رو تو خودتون شناسایی کردید متونید با ردیف کردن فیدبک‌های مثبت تو ذهنتون که قبلا از دیگران دریافت کردید که بهشون بی‌اعتنا بودید یا مضطربتون کرده و مرور اونها با این سندروم مقابله کنید.

شاید نشه این سندروم رو برای همیشه از بین برد اما با صحبت کردن در مورد این سندروم کم کم بیان اینگونه احساساتتون راحت تر میشه و کم کم متوجه میشید که شما موفق، با استعداد و دوست داشتنی هستید.

با اینحال ممکنه بازهم فکر کنید بی‌کفایت هستید یا در بعضی از موقعیتهای اجتماعی، رفتار و عملکرد خوبی ندارید. در این شرایط میتونید یک ارزیابی و بررسی واقع‌گرایانه از توانمندی‌هاتون انجام بدید. دستاوردها، موفقیتها و چیزهایی در اونها عملکرد خوبی دارید بنویسید. سپس اون‌ها‌ رو با باورها و ارزیابیهای خودتون نسبت به خودتون مقایسه کنید.

راه دیگه اینه که بعد از این ارزیابی‌های واقع‌گرایانه، موفقیت‌هاتون رو جشن بگیرید و اون‌ها رو به عنوان یک واقعیت بپذیرید و بین واقعیت و افکارتون تمایز قائل بشید.

اگر در هر کدام از این مراحل نیاز به گفتگویی همدلانه با یک مشاور و یا روانشناس دارید می توانید روی متخصصین کلینیک شهروند حساب کنید:

02634210187- واتساپ 09121213495



مثلث خود مشغولی

رنجش، عصبانیت و ترس

تمام نواقص اخلاقی از این سه واکنش سرچشمه می‌گیرند.

رنجش: واکنش ما در برابر گذشته‌مان است. از این طریق ما دوباره به گذشته باز می‌گردیم و در آن زندگی می‌کنیم.

عصبانیت :روش رویارویی ما با زمان حال و واکنشی به منظور انکار واقعیت است.

ترس :احساسیست که وقتی ما به آینده‌مان فکر می‌کنیم دچار آن می‌شویم و به بیان دیگر واکنش ما در مقابل ناشناخته‌ها و احساس نگرانی از به وقوع نپیوستن رویاهایمان است.

این واکنش‌ها در مقابل آدم‌ها و مکان‌ها و وقایع گذشته و حال و آینده زمانی ظاهر می‌شود که انتظارات ما از آن‌ها برآورده نشود.

ما می‌توانیم از خودمشغولی رهایی پیدا کنیم و پذیرش را جایگزین رنجش، محبت را جایگزین عصبانیت و ایمان را جایگزین ترس کنیم.


جستجو

آخرین مطالب منتشر شده