آموزش خودشناسی برای زوجین

آموزش خودشناسی برای زوجین

همه‌ ما در میانه‌ یک بحث با شریک زندگی‌مان قرار گرفته‌ ایم، و از خود پرسیده‌ایم چرا همان مسائل تکراری همچنان مطرح می‌شوند؟ یا چرا گفت‌ وگوهای ساده به سوءتفاهم تبدیل می‌شوند. شاید متوجه شده‌اید که حالت دفاعی به خود گرفته‌اید، دیگران را مقصر می‌دانید یا به کلی از صحبت‌های سخت اجتناب می‌کنید.

با گذشت زمان، درگیری‌های حل‌نشده روی هم جمع می‌شوند، همدلی کمرنگ می‌شود و فاصله بین شما و شریک زندگی‌تان بیشتر می‌شود. ممکن است از خود بپرسید: “چرا دیگر خوشحال نیستم؟ چه چیزی را از دست داده‌ام؟”

پاسخ اغلب در خودتان نهفته است، نه در شریک زندگی‌تان. وقتی درک درستی از احساسات، نیازها و رفتارهای خود نداشته باشید، تقریباً غیرممکن می‌شود که بتوانید آن‌ها را به‌درستی به شریک زندگی‌تان منتقل کنید یا با او همدلی کنید. این کمبود خودآگاهی مانعی نامرئی است که شما را از برقراری ارتباط و دستیابی به رضایتی که در ازدواجتان به دنبال آن هستید، بازمی‌دارد.

در اینجا سه راهکار برای تقویت خودآگاهی ارائه شده است که می‌تواند پایه‌ای برای تحول در رابطه‌تان باشد و اینکه چرا باید به طور فعال به پرورش آن بپردازید.

  1. رشد شخصی و تعادل در رابطه خودآگاهی به توانایی دیدن خود به‌طور واضح اشاره دارد و شامل هر دو دیدگاه درونی و بیرونی است. خودآگاهی درونی به معنای شناخت احساسات، باورها، ارزش‌ها و اهداف خود است، در حالی که خودآگاهی بیرونی به درک این موضوع می‌پردازد که دیگران ما و رفتارهای ما را چگونه می‌بینند.

خودآگاهی همچنین شامل خودشناسی می‌شود، یعنی شناخت نقاط قوت و ضعف خود، و هویت شخصی که بازتاب چگونگی دید ما نسبت به خود در نقش‌های مختلف است. این عناصر در کنار هم یک درک جامع از آنچه هستیم و نحوه تعامل ما با دنیا را شکل می‌دهند.

خودآگاهی از طریق شناسایی الگوهای منفی در روابط، رشد شخصی را تقویت می‌کند. آسان است که به چرخه‌های غیرمفید بیفتیم، اما با بازنگری در الگوهای رفتاری خود ، می‌توانیم این رفتارها را شناسایی کرده و برای بهبود آنها تلاش کنیم.

وقتی نتوانیم نقاط ضعف و کاستی‌های خود را در یک رابطه درک کنیم، اغلب اولین واکنش ما این است که تقصیرها را به گردن شریک زندگی‌مان بیندازیم. در مقابل، خودآگاهی ما را وادار می‌کند به درون خود نگاه کنیم و بپرسیم: “من چه سهمی در این مشکل دارم؟” و “آیا چیزی هست که بتوانم بهبود دهم؟” این تأمل درونی به شکستن چرخه‌ی سرزنش کمک می‌کند و درب رشد شخصی را می‌گشاید.

افرادی که خودآگاه هستند، بیشتر احتمال دارد این الگوها را بشکنند و روابط سالم‌تر و متعادل‌تری ایجاد کنند. این همچنین باعث ایجاد تفاهم متقابل می‌شود، زیرا با شناخت بیشتر نیازهای خود و شریک زندگی‌تان، به ایجاد رابطه‌ای متعادل و رضایت‌بخش برای هر دو طرف کمک می‌کنید.

  1. خودآگاهی ارتباطات اصیل را تقویت می‌کند خودآگاهی نقش مهمی در بهبود ارتباطات دارد، زیرا به افراد کمک می‌کند خودشان را به‌طور واضح بیان کنند و از سوءتفاهم‌ها جلوگیری کنند. با داشتن درک عمیقی از خود، بهتر می‌توانید انتظارات واقع‌بینانه‌ای را در روابط خود تعیین کنید.

برای مثال، اگر بدانید که احساس فشار کاری شما را تحریک‌پذیر می‌کند، می‌توانید این موضوع را به شریک زندگی‌تان منتقل کنید و بگویید: “وقتی کار زیاد می‌شود، استرس می‌گیرم و زود عصبانی می‌شوم، بنابراین اگر به نظر می‌رسد که از تو فاصله گرفته‌ام، موضوع مربوط به ما نیست. فقط کمی فضا نیاز دارم تا آرام شوم.” این نوع خودآگاهی به برقراری ارتباط باز کمک می‌کند و شریک زندگی‌تان می‌تواند احساسات شما را بهتر درک کرده و با همدلی پاسخ دهد.

مطالعه‌ای که در مجله روان‌شناسی اجتماعی تجربی منتشر شد، نشان داد که خودآگاهی شفافیت را تقویت می‌کند، که این امر برای ایجاد اعتماد بسیار مهم است. با بیان صادقانه احساسات خود، فضایی امن برای شریک زندگی‌تان ایجاد می‌کنید تا او نیز بتواند همین کار را انجام دهد.

وقتی هر دو طرف تلاش کنند، اعتماد رشد می‌کند، زیرا هر فرد خود را به خوبی می‌شناسد، دوست دارد و به خود اعتماد دارد. این باعث می‌شود که فضایی برای قدردانی متقابل واقعی ایجاد شود، بدون اینکه تلاش کنید یکدیگر را بر اساس انتظارات از پیش تعیین شده تغییر دهید.

  1. خودآگاهی همدلی را تقویت می‌کند
    خودآگاهی با کمک به شناخت احساسات خود، باعث تقویت همدلی می‌شود و این در نهایت درک احساسات شریک زندگی‌تان را آسان‌تر می‌کند.

یک مطالعه در سال ۲۰۱۷ نشان داد که توسعه خودآگاهی، همراه با گوش دادن فعال – تمرین تمرکز کامل، درک، پاسخ‌گویی و به خاطر سپردن صحبت‌های دیگران – می‌تواند به افزایش همدلی کمک کند. این افزایش همدلی می‌تواند توانایی شما برای ارتباط بهتر با دیگران و ارائه مراقبت‌های دلسوزانه را بهبود بخشد.

وقتی خودمان را بپذیریم، نسبت به پذیرش دیگران بازتر می‌شویم. هرچه بیشتر احساسات و تجربیات خودمان را درک کنیم، نسبت به احساسات و تجربیات شریک زندگی‌مان نیز حساس‌تر خواهیم شد و می‌توانیم محرک‌ها، سوگیری‌ها و محدودیت‌های او را بهتر تشخیص دهیم.

زخم‌های خودتان می‌توانند به منبعی برای بهبود شریک زندگی‌تان تبدیل شوند و درگیری‌ها را به فرصت‌هایی برای همدلی، رشد و بهبود متقابل تبدیل کنند.

خودآگاهی به شما کمک می‌کند مسائل را شخصی نگیرید، به جای خود در جایگاه شریک زندگی‌تان قرار بگیرید، دیدگاه او را بپذیرید و به دنبال نقاط مشترک باشید. در نهایت، این روند رابطه شما را تقویت می‌کند.

با این حال، باید به خاطر داشته باشید که خودآگاهی تنها اولین گام به سوی تغییر است. این به تنهایی منجر به تغییر نمی‌شود، بلکه نیاز به کنترل نفس، افکار و باورها و تلاش فعال برای بهبود خود و روابطتان دارد. خودآگاهی ممکن است نقشه راه را به شما نشان دهد، اما سفر به عهده شماست.

رزرو نوبت مشاوره : واتساپ 09123626609 / 09121213495


سندروم ایمپاستر یا خودویرانگر

حتی بعد از نوشتن یازده کتاب و بردن ده‌ها مدال افتخار و جایزه‌های ادبی، “مایا آنجلو“ همیشه با خودش میگفت که اصلا موفق نیست.

“آلبرت انیشتن“ همیشه در مورد خودش میگفت که یک کلاهبردار غیر ارادیه یعنی کسی که آن قدرها هم که به خودش و حرفاش اهمیت دادن، مهم و قابل اعتنا نبوده و خودش و کارهاش لیاقت این همه توجه رو نداشته و این کشفیاتش براساس شانس بوده.یا “جان اشتاین بک“ تو کتاب خاطراتش نوشته: ” من نویسنده نیستم. در حال فریب دادن خودم و مردم هستم.” این آدم‌ها و خیلی دیگه از آدم‌‌های موفق دچار “سندروم ایمپاستر“ شده‌اند. سندروم ایمپاستر ویژه آدم‌های موفق است.

سندروم ایمپاستر چیست؟

آدم‌هایی که موفق هستند ولی هیچگونه احساس موفقیت نمی‌کنند و یا در شرایطی به بعضی از اونها این حس دست میده که اگرچه موفق هستند ولی موفقیت‌شان از راه کلاه‌برداری و تقلب و یا یک شانس عالی به وجود اومده و بر اساس عملکرد و استعداد و تلاش خودشون نبوده و دائما این ترس رو دارند که نکنه پرده‌ها کنار بره و دستشون رو بشه و همه بفهمن که اونا واقعا آدم‌های توانمندی نیستند.

در بعضی از موارد مثلا کسی که در دانشگاه نمره A+ گرفته بهش این حس دست میده که من اصلا لیاقت این نمره رو نداشتم و شانسی این نمره رو گرفتم و یا حتی وقتی تو یه دانشگاه خیلی خوب قبول بشن با خودشون میگن این به خاطر مشکل سیستم بوده که توانمندی اونا رو اشتباه ارزیابی کرده وگرنه اونا لایق پذیرفته شدن تو اون دانشگاه نبودند.

یا یه مدیر شرکتی با اینکه شرکتی رو راه انداخته که برای صدها نفر اشتغال‌زایی کرده اما مدام به خودش میگه چرا این همه از من به عنوان یه کارآفرین تمجید می‌کنن من که هیج کاری نکردم و اصلا موفق نبودم و اینا همه‌اش شانسی و یه اتفاق بوده.

آنـان بر این باور بودند‌ که‌ دیگران‌ را فـریفته‌اند زیـرا‌ معتقد‌ بودند که کلیه موفقیت‌های آنها‌ مبتنی‌ بر شانس بوده است نه ناشی از لیـاقت و شـایستگی خودشان،در صورتی که واقعیت‌ عـکس‌ بـاور آنان بـود.

تخمین زده می‌شود که حدود ۴۰ درصد‌ جـمعیت افـراد دارای این سندرم هستند‌. این سندروم یه بیماری و یا مرض نیست و لزوما هم به استرس و اضطراب و عزت‌نفس مربوط نمیشه پس این حس کلاهبردار بودن از کجا میاد؟

آدم‌هایی که خیلی موفق و توانمند هستند معمولا مایل هستند که دیگران هم همینطوری ارزیابی کنند که این میتونه این باعث تشدید این حس بشه که اونا لایق ستایش و یا شانس های بیشتری نسبت به بقیه نیستند. و یا کودکانی که مدام از بچگی شنیدند که خیلی باهوش هستند و وقتی بزرگ میشن با اینکه خیلی موفق هستند اما تا به سوالی برخورد می کنند که جوابش رو نمیدونند مضطرب میشن و این سندروم میاد سراغشون.

اشخاصی که‌ احساس‌ ایمپاستر دارند، هرگز ایمپاستر نیستند‌،بلکه‌ فـقط‌ فـکر می‌کنند که‌ این‌ طور هستند.

اشخاصی که از سندرم ایـمپاستر رنـج مـی‌برند، افرادی واقعا باهوش، متفکر و توانمند هستند‌. اونا فقط اینو باور ندارن. ایـمپاسترها‌ با‌ ترس از شناسایی شدن به عنوان یک فرد جعلی، متقلب و بی‌کفایت، جلو رشد بزرگترین آرزوهـا و اشـتیاق‌های خـودشون رو گرفته و قابلیت‌های بالقوه‌شون را رو نمی‌کنند.

حالا بهترین راه برای از بین بردن این سندروم چیه؟

بهترین راه ساده‌ترین راه هم هست این است که در مورد این حستون صحبت کنید.

خیلی از ادمهایی که از این سندروم رنج می‌برند میترسند که اگر در مورد عملکردشون از بقیه بپرسند ترس‌هاشون به واقعیت بپیونده و یا حتی اگر فیدبک مثبت بگیرند اون فکر کلاهبردار و متقلب بودن میاد سراغشون اما از طرف دیگه وقتی ببینید دوستتون و یا استادتون هم همین حس رو تجربه کرده باعث میشه شما راحت تر احساساتتون رو بیان کنید.

به محض اینکه این سندروم رو تو خودتون شناسایی کردید متونید با ردیف کردن فیدبک‌های مثبت تو ذهنتون که قبلا از دیگران دریافت کردید که بهشون بی‌اعتنا بودید یا مضطربتون کرده و مرور اونها با این سندروم مقابله کنید.

شاید نشه این سندروم رو برای همیشه از بین برد اما با صحبت کردن در مورد این سندروم کم کم بیان اینگونه احساساتتون راحت تر میشه و کم کم متوجه میشید که شما موفق، با استعداد و دوست داشتنی هستید.

با اینحال ممکنه بازهم فکر کنید بی‌کفایت هستید یا در بعضی از موقعیتهای اجتماعی، رفتار و عملکرد خوبی ندارید. در این شرایط میتونید یک ارزیابی و بررسی واقع‌گرایانه از توانمندی‌هاتون انجام بدید. دستاوردها، موفقیتها و چیزهایی در اونها عملکرد خوبی دارید بنویسید. سپس اون‌ها‌ رو با باورها و ارزیابیهای خودتون نسبت به خودتون مقایسه کنید.

راه دیگه اینه که بعد از این ارزیابی‌های واقع‌گرایانه، موفقیت‌هاتون رو جشن بگیرید و اون‌ها رو به عنوان یک واقعیت بپذیرید و بین واقعیت و افکارتون تمایز قائل بشید.

اگر در هر کدام از این مراحل نیاز به گفتگویی همدلانه با یک مشاور و یا روانشناس دارید می توانید روی متخصصین کلینیک شهروند حساب کنید:

02634210187- واتساپ 09121213495



مثلث خود مشغولی

رنجش، عصبانیت و ترس

تمام نواقص اخلاقی از این سه واکنش سرچشمه می‌گیرند.

رنجش: واکنش ما در برابر گذشته‌مان است. از این طریق ما دوباره به گذشته باز می‌گردیم و در آن زندگی می‌کنیم.

عصبانیت :روش رویارویی ما با زمان حال و واکنشی به منظور انکار واقعیت است.

ترس :احساسیست که وقتی ما به آینده‌مان فکر می‌کنیم دچار آن می‌شویم و به بیان دیگر واکنش ما در مقابل ناشناخته‌ها و احساس نگرانی از به وقوع نپیوستن رویاهایمان است.

این واکنش‌ها در مقابل آدم‌ها و مکان‌ها و وقایع گذشته و حال و آینده زمانی ظاهر می‌شود که انتظارات ما از آن‌ها برآورده نشود.

ما می‌توانیم از خودمشغولی رهایی پیدا کنیم و پذیرش را جایگزین رنجش، محبت را جایگزین عصبانیت و ایمان را جایگزین ترس کنیم.


مجموعه لایو های اینستاگرامی

هر شب ساعت ۲۳ با موضوعات مختلف اجتماعی ، مددکاری، روانشناسی در لایو اینستاگرام دکتر رحیمی همراه ما باشید.

ahmad.rameemee@


جستجو

آخرین مطالب منتشر شده